امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
مرتضی رضایی- احسان خراسانی/خبرگزاری خبرآنلاین:المپیک 2016 ریو متفاوت تر از هر المپیک دیگری اتمسفر خانه های ما را تحت تاثیر خودش قرار داد. بدون شک محمدرضا احمدی و محمدحسین میثاقی نقش پررنگی در القای چنین حسی داشتند. گزارشگرانی که یادشان نرفت المپیک فقط محدود به ورزشکاران ایرانی نیست و هرطور شده سراغ بزرگترین چهره های دنیا هم رفتند و ما را با یک تجربه جدید روبرو کردند. به قول خودشان یادشان بود که همه هدف ما از المپیک همین لذت بردن از چنین تجمع بزرگ و باشکوهی است. در ادامه گفت و گوی خبرآنلاین با این دو گزارشگر جوان را می خوانید:
از اینجا شروع کنیم که شما کی فهمیدید عازم ریو هستید؟
احمدی: تقریبا یک ماه قبل از المپیک.
فکر کنم کمی دیر به شما گفتند. چون آقای میرحسینی در مصاحبه ای گفته بود که ما از مهر ماه اسامی را مشخص کردیم.
احمدی: زمزمه اش بود که قرار است این سری جوان ها به المپیک بروند. خدا را شکر با توجه به لطفی که مسئولان به ما دارند، وقتی اسم جوان ها می آید من و محمد حسین خیال مان راحت است که روی ما حساب باز کرده اند. ولی اینکه قطعی بفهمیم کی قرار است راهی شویم را همان یک ماه قبل فهمیدیم. این اولین باری بود که من به المپیک رفتم. پیش از این سابقه بازی های آسیایی را داشتم. اما در بازی های آسیایی تو از چه کسی می خواهی مصاحبه جالب بگیری؟ به جز کاروان خودمان شاید ورزشکار دیگری برای مردم جذابیت چندانی نداشته باشد. مثلا در بازی های آسیایی 2012 بسکتبال ایران - فیلیپین را من خودم رفتم گزارش گرفتم. اما این بازی اصلا قابل مقایسه با بازی آمریکا و صربستان فینال نمی تواند باشد. همه چیز فرق می کند.
قبل از اینکه بروید به چه چیزی فکر می کردید؟ محمدحسین شاید برای خودش برنامه چیده بود که مثلا از بولت مصاحبه بگیرم یا ... . کلا چه برنامه ای داشتید؟
میثاقی: اصلا فکر نمی کردیم که اینطور بگذرد. ما 7 صبح با اتوبوس های خبرنگاران به دفتر می رفتیم و فکر کنم هیچ شبی زودتر از ساعت 11:30 ما به هتل بر می گشتیم. خودمان هم خیلی علاقه داشتیم. به اینکه حتی اگر مسابقات نماینده های ایران تا ساعت 6 هم تمام شد، ما باز هم بمانیم و از ورزشکاران دیگر هم گزارش تهیه کنیم. ما هر شب آفیش های روز بعد را که می نوشتیم، با محمدرضا هماهنگ می کردیم که مثلا فردا نیمه نهایی فوتبال است، من می روم. یا بازی بسکتبال بود و محمدرضا می رفت. این برنامه ریزی ها را با آقای ذکایی انجام می دادیم. از طرف آنها هم با موافقت روبرو می شد. خودمان هم فقط دنبال بازی های نمایندگان ایران نبودیم و دوست داشتیم که بقیه اتفاقات را هم دنبال کنیم.
کدام یک از بازی هایی که دیدید بیشتر برایتان لذت بخش بود؟
احمدی: فینال تنیس برای من فوق العاده بود. عجیب تر از همه اینکه من واقعا فکر نمی کردم کسی مثل اندی ماری بعد از بازی بیاید و حتی حرف هم بزند. اتفاقی که از بعد فرهنگی هم قابل توجه بود.
سال 2012 که عادل رفت لندن، فقط یک تنیس و یک فوتبال را از نزدیک گزارش گرفت. یعنی فقط همین دو بازی بود که هیچ یک از نماینده های ما نبودند ولی برای گزارش رفت. هیچکس دیگر این کار را نکرده بود.
احمدی: یک خاطره جالب برایتان تعریف کنم. من و محمدحسین تصمیم گرفتیم دیدار فینال راگبی بین فیجی و بریتانیا را ببینیم. فیجی جزء کشورهای تحت استعمار بریتانیا بود و این بازی خیلی جذاب از آب در می آمد. ما در اتوبوس که بودیم داشتیم درباره قوانین بازی حرف می زدیم!
میثاقی: آره محمدرضا در ماشین داشت از ویکی پدیا می خواند که بازی 15 نفره است. یک 5 امتیازی، یک 3 امتیازی و یک 2 امتیازی دارد و ...
احمدی: ما رسیدیم آنجا دیدیم گل اول 2 امتیازی بود. بعد یک مقدار گذشت دیدیم گل بعدی 1 امتیازی شد! همان لحظه زنده در ویکی پدیا می گشتیم که چرا این گل 1 امتیازی شد؟ مردم فیجی هم انقدر خوب بودند که وقتی شب برگشتیم اصلا خسته نبودیم و همان موقع پکیج مربوط به گزارش آن بازی را بستیم.
محمدحسین نگفت که کدام بازی بیشتر برایش جذاب بود؟
احمدی: من جای محمدحسین بگم. گزارش نیمه نهایی و فینال فوتبالش فوق العاده بود. بعد یک نکته مهم دیگر اینکه ما هیچوقت سر اینکه چه کسی کدام بازی را برود بحث نداشتیم و همیشه با هم هماهنگ بودیم.
میثاقی: آره مثلا من به محمدرضا گفتم که می خواهم فینال دوومیدانی را بروم و از بولت مصاحبه بگیرم. او هم گقت باشه فقط حتما با مصاحبه برگرد. همینطور هم شد. برای دوی 100 متر چقدر صبر و تلاش کردم نشد که از او مصاحبه بگیرم. اما برای 200 متر از ساعت 7:30 در ورزشگاه بودم. ابتدا بازی های پرتاب وزنه و صحبت با قهرمانش را گرفتم تا اینکه به بولت رسید و او اول شد. 3 جایگاه برای خبرنگاران مشخص کرده بودند که باید در آنجا منتظر قهرمان ها می شدیم. 2 ساعت و نیم در میکسدزون بودیم تا بولت بیاید. آن هم بین شبکه های مختلف جهانی از « ای اس پی ان » گرفته تا « سی ان ان » همه بودند و ما هم می خواستیم هر طور شده مصاحبه با سریعترین مرد جهان را داشته باشیم. از شانس ما او درست مقابل جایگاهی که من ایستاده بودم، توقف کرد و موفق به گرفتن مصاحبه از او شدیم.
احمدی: در کل ما رفته بودیم که یک المپیک به یاد ماندنی برای مردم ثبت کنیم و فکر کنم تلویزیون در این زمینه موفق بود. منظور من تیم اعزامی به ریو است و کاری با خود کشور ندارم. به قول خودتان فکر نکنم کسی دنبال بازی های راگبی برود. ما حتی فینال هاکی و پینگ پنگ هم رفتیم. خیلی تلاش کردیم و دویدیم تا ورزشکاران بزرگ مقابل دوربین جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرند. به قداست آن میکروفن احترام می گذاشتیم و می گفتیم امثال بولت و نیمار و ... باید مقابل ما قرار بگیرند و برای مردم صحبت کنند.
البته یک بار نادال نزدیک بود تو را بزند!
احمدی: آره یک لحظه شاکی شد.
میثاقی: محمدرضا خیلی جالب سراغ ورزشکاران می رفت و خیلی با آنها رک بود. یکبار سر بازی والیبال آمریکا و ایتالیا رفت. آمریکا هم 3 بازی پشت سر هم باخته بود و به شدت شرایط تیمش به هم ریخته بود. او سراغ شماره 7 آمریکا رفت در برخورد اول به او گفت 3 بازی کردید و هر 3 را باختید! بازیکن آمریکا هم گفت: « خیلی ممنون که یادآوری کردید! » سر نادال هم همین اتفاق افتاد. محمدرضا پرسید بعد از دوران مصدومیت که پشت سر گذاشتی چرا اینطور شد؟ او هم کمی عصبانی شد. بعد اینکه همین دیدن لوگوی تلویزیون ایران در مقابل چنین ورزشکاران بزرگی واقعا حس خوبی داشت.
اولین گزارش شما هم مربوط به بازی فرانسه و ایتالیا بود که زایتسف آمد و خیلی خوش برخورد با شما مصاحبه کرد.
میثاقی: درسته. زایتسف خیلی برخورد خوبی داشت و فکر کنم لازم باشد که اینجا درباره برخورد خیلی خوب چهره های بزرگ المپیک بگوییم.
احمدی: من هم به همین اشاره کردم. بخش فرهنگی قضیه همین بود که وقتی سراغ زایتسف می رفتیم، حتی اگر بازی را باخته بودند به سوالات ما جواب می داد. اگر هم نمی خواست فقط یک کلمه می گفت می شود بعدا صحبت کنیم؟
میثاقی: به مراتب حتی بعضی وقت ها از برخورد ورزشکاران خودمان بهتر بود. آموزش خیلی خوبی بود. بعد از اینکه ایتالیا فینال را باخت، زایتسف خیلی راحت آمد و خودش صحبت کرد و درباره وضعیت والیبال کشورش گفت. ما دیگر بزرگ تر از این ها چه کسی را داریم؟ بعضی وقت ها آدم می گوید چرا ورزشکاران خودمان اینطور نبودند؟
شما یکبار هم با سعید معروف مصاحبه نگرفتید.
میثاقی: نیازی نبود که خیلی تلاش کنیم. هر کس دوست داشت می آمد و صحبت می کرد.
احمدی: یکی از دلایلی که ما با والیبالی ها به ویژه آقای معروف صحبت نکردیم این بود که او بعد از بازی سریع به کنفرانس خبری می رفت. ما هم دیگر نمی خواستیم وقتش تلف شود. چون آنجا همه حرف ها را می زد.
با بچه های کشتی فرنگی هم خیلی صحبت نکردید.
میثاقی: درباره کشتی، فاصله بین بازی ها خیلی کم بود و فقط بین مسابقات صبح و بعد از ظهر می شد با بچه ها صحبت کرد. ما بیشتر سعی می کردیم که ری اکشن ها را بگیریم. اما بازی حسن یزدانی آزاد داستان دارد. روز بازی وقتی کار حسن به فینال رسید من در سالن بودم که گزارش تهیه کنم. یکدفعه دیدم که یک عده زیادی از ایرانی ها آمدن بین تماشاگران نشستند و دارند حسن را تشویق می کنند! محمدرضا به همراه بقیه همکاران به سالن آمده بودند. حسن یزدانی خودش تعجب کرده بود. این ها هم انقدر تشویق کردند صدای ما دیگر در نمی آمد. محمدرضا هم همان شب گزارش داشت.
از کجا احساس کردید که حسن ممکن است طلا بگیرد؟
احمدی: حسن اصلا برای طلا به ریو آمده بود.
میثاقی: وقتی جردن باروس به گدایوف باخت، من همان موقع گفتم که حسن طلا را می گیرد.
شاید تنها انتقادی که می توان از تو کرد، این است که در مسابقه بهداد به نوعی شما و محمود عبداللهی خودتان هم در جو حل شدید. یعنی انگار آن لحظه فکر نکردید چه حس و چه موجی را دارید به کشور منتقل می کنید.
احمدی: رشته اصلی من که وزنه برداری نیست و من آن لحظه اعتقاد کامل نداشتم که در حق بهداد ظلم شده است. ولی آقای عبداللهی گفت که حرکت دوم را کاملا به اشتباه خطا گرفتند. ما وقتی پشت صحنه اعتراض تیم ملی وزنه برداری و همه ایرانی ها را می دیدیم، همه می گفتند استیل ضربه زدن بهداد همین است. یعنی اگر الان این حرکت را خطا گرفتید، او 2012 لندن هم با همین روش طلا گرفت.
میثاقی: می دانی، رشته اصلی ما که وزنه برداری نیست. حالا کمی اطلاعات داریم. ولی در همین حد که دیدیم ضربه بهداد با 3 چراغ سفید درست اعلام شد. اما کلی تایم گذاشت تا هیئت ژوری رای را برگرداندند.
احمدی: دیگر وقتی هم برای اعتراض نمانده بود و بهداد چاره ای جز اینکه بیاید و حرکت سوم را بزند نداشت. اتفاقا من تنها جمله ای که گفتم و خیلی به خودم چسبید، همان بود که نفس بهداد ما را گرفتند. چون واقعا با او کاری کردند که دیگر توانی برای ادامه دادن نداشت.
میثاقی: درباره سالن هم بگویم که ببینید دیگر سالن چه وضع ملتهبی بود که پلیس وارد صحنه شد. اصلا من خودم وسط برگزاری بازی کنار تاماش آیان بودم! به او می گفتم آقای آیان چرا این اتفاق افتاد؟ ژوری چرا این تصمیم را گرفت؟ او هم فقط گفت بهداد ورزشکار مورد علاقه من است ولی ... آن روز اصلا سالن وزنه برداری جو عجیبی داشت.
احمدی: بعدش هم مشخص شد که داوران اشتباه کردند. یعنی در استودیوی تهران که آقای زارعیان و توکلی حضور داشتند، خیلی خوب نشان دادند که حرکت بهداد درست بود.
میثاقی: شما وزنه زدن ورزشکاران دیگر را دیدید؟ وزنه بردار ارمنستانی داشت وزنه را روی داوران می انداخت ولی از او قبول کردند.
احمدی: اصلا من بیشتر سعی می کردم که در کار محمد عبداللهی دخالت نکنم. بیشتر او را کنترل می کردم. چون او مخصوصا سر بازی کیانوش خیلی استرس داشت و واقعا حالش بد بود. ما هم با یکدیگر هماهنگ کرده بودیم که فقط لحظاتی من پای محمود را فشار دهم که او سکوت کند تا ما صدای سالن و مردم را داشته باشیم.
این جو درست از المپیک لندن شروع شد. وقتی که هادی عامل درباره سعید عبدولی خیلی فضا را شلوغ کرد و بعد در فیلم ها دیدیم تصمیم داور خیلی هم اشتباه مهلکی نبود. یعنی جوری شد که روی جامعه تبعات داشت. دیگر همه باخت ها به سمت اشتباه داوری می رفت.
میثاقی: حالا من یک چیز ساده و پایه ای بگویم. اینکه گاهی وقت ها آنطور باختن هم حال خودش را دارد. ما همه هدف مان از ورزش شور و هیجان است. شما ترجیح نمی دهید که حماسی ببازید؟
به هر حال شما به نوعی با اتفاقاتی که روز مسابقه بهداد افتاد، یک سرپوشی روی عملکرد کاروان ایران گذاشتید. حتی اگر به حرف آقای مرادی هم استناد کنیم؛ او گفته بود ما دو طلا گرفتیم و می دانستیم دیگر طلایی نداریم.
احمدی: ما نمی گفتیم بهداد طلا می گیرد. همه حرف ما روی احتمال نقره گرفتن بهداد بود. همه می گفتند چون بهداد تازه پایش را عمل کرده، در دو ضرب جواب نمی دهد و نقره هم برایش خیلی خوب است. ما می دیدیم بهداد با چه وضعی به سختی از مصدومیت عبور کرده بود، دور از خانواده و بچه پا به مسابقات گذاشته بود. من مطمئنم اگر بازی مجتبی عابدینی هم چنین پخش زنده ای داشت، همین اتفاق برای او هم تکرار می شد. یعنی اشتباه داوری در بازی او هم به شدت آشکار بود.
احساس می کنم از یک جایی به بعد مخصوصا بعد از کشتی عبدولی که باز هم زمزمه های اشتباه داوری وجود داشت، به گزارشگران گفتند که کمی بیشتر حواس تان باشد و کمتر التهاب ایجاد کنید. چون آقای عامل خیلی واضح بود که در از یک جایی به بعد اصلا مثل قبل نبود. به ویژه در بازی رضا یزدانی که دیگر خیلی آشکار در حقش ناداوری شد.
میثاقی: والا به ما که اصلا چنین چیزی نگفتند.
احمدی: آقای عامل بنده خدا خودش هم بعضی ها را خیلی امید نداشت. برای همین فشار روانی را بیشتر نمی کرد.
الان که چنین تجربه ای داری، اگر دوباره در آن شرایط قرار بگیری باز هم درباره بهداد همان حرف ها را می زنی؟
احمدی: 100 بار دیگر هم در آن شرایط ملی قرار بگیرم باز هم همان طور رفتار می کنم. جو سالن در روز بهداد اصلا خیلی فرق داشت. مثلا دیدی بعضی وقت ها در استادیوم آزادی شرایط طوری است که فکر می کنی یکدفعه آخر یک بازی دعوا می شود؟ آن روز اینطوری بود.
میثاقی: اصلا من و محمدرضا که می دانی، همین الان اینجا هم زیادی شلوغش کردیم! در برزیل هم همینطور بود. چون ما خودمان شور و هیجان بالایی داشتیم، این حس کاملا منتقل می شد. مثلا در روز بازی بهداد بعد از اینکه او باخت، ما همه شاد بودیم و نیم ساعت بعد از بازی او را تشویق می کردیم. همه تعجب کرده بودند که چرا ما داریم اینطور رفتار می کنیم؟
احمدی: تا این حد که در میکسدزون های همه ورزشگاه ها دیگر همه ما را می شناختند!
میثاقی: یک سری خدمات هم ارائه می دادیم. برای شان ترجمه می کردیم ...
همین شد که وقتی شما از انتخاب شدید، همه مطئمن بودند که دو نفر آدم تیزهوش دارند اعزام می شوند که اتفاقا زبان شان هم خیلی خوب است.
میثاقی: آره این بحث زبان خیلی ما را در آنجا کمک کرد.
شما دقیقا محلی و طوری که لازم بود صحبت می کردید و آن ها هم متوجه می شدند. البته خوش به حال تان بود که انگلیسی می فهمیدند! خدا بیامرز حسین جوادی 3 سال قبل از جام جهانی قبلی کلاس زبان رفت و خیلی خوب یاد گرفت. ولی رفتیم آنجا و دیدیم همه پرتغالی حرف می زنند و متوجه می شوند!
میثاقی: خدا حسین را هم رحمت کند ... در کل بحث زبان طوری است که شما اگر کمی هوش هم داشته باشید می توانید کارتان را پیش ببرید. مثلا فقط با گقتن یک کلمه یا بازی کردن یک حالت می شد به راننده اتوبوس فهماند که هوای ماشین خیلی سرد است.
میثاقی: یک داستان جالب هم برایتان تعریف کنم تا یادم نرفته است. روز کشتی حمید سوریان بود که ما داشتیم با اتوبوس خبرنگاران بر می گشتیم، دیدم یکی از ورزشکاران کوبایی در اتوبوس ما نشسته است. من یادم بود که او بازی کرده و به فینال هم رسیده! یعنی داشت راه را اشتباه می آمد! من راهنمایی اش کردم و ظهر طلا گرفت. یعنی راضی باشید که یک طلای خودش را مدیون من است!
به سقف آرزوهای خودتان رسیدید؟
میثاقی: نه اصلا. به نظر من توکیو فوق العاده تر خواهد بود. چون روز اختتامیه ژاپنی ها 5 دقیقه مراسیم نمادین اجرا کردند. فحوای کلام شان این بود که کل المپیک تان چند؟! یعنی انقدر از الان برنامه ریزی داشتند. یک تکنولوژی طراحی کردند که می گفتند چشم انسان ساپورت نمی کند. ولی ما می خواهیم برگزار کنیم.
احمدی: به نظر من توکیو یکی از بهترین المپیک ها خواهد بود.
یکی از کارهایی که شما کردید و واقعا جای تقدیر دارد، این بود که اصلا دنبال این نبودید که نشان دهید مردم اینجا چقدر بدبخت هستند و اینجا چه وضع بدی دارد. به نوعی رفتید و لذت بردید و اوج لذت بردن از این ورزش را به مردم هم انتقاد دادید.
احمدی: به این دلیل که ما خودمان هم به این جمع بندی رسیدیم که المپیک به جز بحث مدال و تلاش کشورها برای قهرمانی، جایی است برای اینکه از همین کنار هم بودن بیشترین لذت را ببریم.
درباره اتاق ها هم خیلی ها فکر می کردند که این امکانات کم و سطح پایین تجهیزات، از کمبود های المپیک است. در حالیکه فلسفه المپیک همین تجهیزات و شرایط پیش آهنگی است.
احمدی: این که درست. ولی من یک تشکر هم از مسئولان صدا و سیما داشته باشم. خیلی از رسانه های دنیا هم جدا از ورزشکاران چنین مشکلی داشتند. اما انصافا امکانات ما خیلی فوق العاده بود. خیال مان از همه چیز راحت بود. امنیت و بهداشت و همه چیز ...
و حرف آخر. هر چیزی که دوست دارید ...
احمدی: به نظر من تجربه خیلی خوبی بود. هر تلاشی که کردیم برای این بود که مردم نهایت لذت را از این بازی ها ببرند. چون نماینده خود مردم در آنجا بودیم.
میثاقی: خیلی خوش گذشت. المپیک سختی بود. ولی تلاش ما این بود که جواب اعتماد مسئولان را بدهیم. برای مردم و اینکه از المپیک لذت ببرند همه کار کردیم. اینجا باید یگوییم چیزی که شما دیدید زحمت چندین ماهه کلی از بچه های سازمان بود. همکارانی زحمت تمام امکانات فنی و استودیویی و پخش و ارسال و تهیه و تصویر و مونتاژ و این کارها را کشیدند. ما هم تلاش کردیم تا چیزی از دست نرود و همه چیز با کیفیت به دست مردم برسد.